لطفا زنده بمون..!

یادم نمیاد  از کجای کار همه چیز خراب شد

درحالی که خودمو تو یه اتاق کوچیک مخفی کردم

زمزمه میکنم..

تاریکی تنها دوست منه

دستمو برای کمک گرفتن دراز میکنم

من چمه؟

اتاق با خون رنگین شده

لطفا یه نفر منو نجات بده

تو نور مهتاب مخفی شدم..

درسته،چیزی به اسم معجزه وجود نداره

ولی من خواسته زیادی ندارم!

تو نور مهتاب مخفی شدم..

آرزو های من با امید های بزرگ خیلی فاصله دارن

ولی فکر نمیکنم بتونن اونطوری بمونن

وقتی به پایان این شب طولانی برسیم،

انگار که با چشمان باز توی کابوس پرسه میزدیم

به خودم گفتم:

معجزه ها وجود ندارن!!

اما اون کلمات 

مثل یه معجزه به من رسیدن:)

[!..𝒮ℴ 𝓅𝓁ℯ𝒶𝓈ℯ 𝓈𝓉𝒶𝓎 𝒶𝓁𝒾𝓋ℯ]

 

+این آهنگ لعنتی.‌.قلبمه..ولم کنید اصن بای!

چرا انقدر با قلب من بازی می‌کنه این لعنت بهشششششش")))))