تو شبیه آفتابی بودی که به زخم عفونت کرده ام تابید.

فکر میکنی‌چون یه روز تاخیر داشتم به این معنیه که یادم رفته بود؟!خیر،از این فکرا نکن خانمم.

بر هیچکس نهان نیست ک من چقدرررر افتضاحم توی به خاطر سپردن تاریخ ها ولی خیلی تلاش کردم یادم بمونه و استرس زیادی هم داشتم و شکر خدا موفق شدم با اینکه یه روز بخاطر امتحانم عقب افتاد)

خب..مقدمه چینی کافیه.

اول باید بگم که باورم نمیشه که این دومین سالیه که دارم تولدت و بهت تبریک میگم..حس میکنم این زمان لعنتی اونقدر داره چهار نعل میتازه و حرکت میکنه که هممونو گیج کرده و  تو بهت و سردرگمی گذاشته.

اما بیخیال اینا..میخوام امروز شاد باشم چون یکی از بهترین آدمای زندگیم زمینی شده! بلوف نمیزنم،وقتی کسی رو "بهترین" صدا میکنم میخوام بدونه که از ته قلبم میگمش و از اینکه توش شکی داشته باشه بیزارم!

میدونم کسی نیستم که بتونه خوب عشق و محبتش رو به دیگران نشون بده و ثابت کنه و همیشه کنار عزیزانم نیستم و کم میزارم براشون اما..خدا میدونه که تو این قلب نه چندان بزرگم اسمشون و هرموقع که احساس میکنم داره کمرنگ میشه دوباره با لبخندی که روز اول که اسمشونو مینوشتم دارم،با یه جوهر طلایی پررنگ میکنم !

اسم تورم توی قلبم با یه جوهر طلایی به رنگ روح قشنگت هرروز پررنگ و پررنگ تر میکنم مامانی:"]

چرا طلایی؟!

سادس؛

تو کسی هستی که به دیگران بی قید و شرط لبخند و عشق میدی،مراقبشونی،تو اوضاع فاکداپ و سخت و پر تنش بهشون دلگرمی میدی و اونی هستی که منطقی تره،با اینکه خوب میدونم چقدر خودت زیر فشار زندگی جر‌ میخوری خیلییی وقتا!!

کسی هستی که از عشق ساخته شده و از دردی که میکشه همیشه یه اثر هنری قشنگ و عجیب و دیدنی می‌سازه.

پس طبیعیه که از سال گذشته تاحالا تورو یه پرنده طلایی زخمی اما خوش آواز ببینم نه؟!

مامانی قشنگ و بی نظیر و قوی من،یه سال دیگه بزرگتر شدی،یه سال پر قدرت تر،یه سال عاقل تر،یه سال پر تجربه تر از قبل.

زمین خوردی،زخمی شدی،به فاک رفتی،خسته شدی،بلند شدی،خاک زانو هاتو گرفتی،گفتی چیزی نیست،دوباره زمین خوردی،زدی زیر گریه،چشمات سوی ادامه داشتن نداشتن،اما دوباره پاشدی نه؟

پاشدنت رو هم بار ها به چشم دیدم..و همیشه باعث تعجبم میشی که چطور میتونی آروم باشی..با وجود تموم اینا..هرچند ک میدونم تظاهر میکنی آرومی! ولی بازم کار هر کسی نیست..

آدم شگفت انگیزی هستی مانیا،آدمی که بهم چیزای بی نظیری یاد داد

هنوز که هنوز حرفاتو با خودم مرور میکنم..کم پیش میاد من به نصیحت و حرف و حدیث و نقل قول گوش بدم.کار خودمو میکنم‌همیشه..

ولی نمیدونم چرا هنوز که هنوزه حرفای تورو یادمه..همشونو یادمه..

و خب اینم از جادو های خودته نه؟:)

خوشحالم که پست تولد فرصتیه تا حرفایی که شاید هیچوقت نگفتم رو به آدمای دورم بگم..هرچند که همیشه اونطور که میخوام نمیشه و بازم کلیییییی حرف میمونه=-=

ولی فرفری جذاب و بد بچ و خوش صحبت من،بهرحال قبول کن که داری پیر میشی😔

۱۹ سال سن کمی نیست عزیزم ! سال دیگه ۲۰ سالت میشه..شوهر میکنی به زودی..یه شوهر سیبیل کلفت و فرفری مث خودت^-^

میدونم در پیر شدنت فرزندان متعددی که اختیار کردی دخیل بودن و این غلطی بود که خودت کردی و بپذیر عواقبشو دارلینگ♡

اعتراف میکنم که در گینس میتونه نامت ثبت بشه مانیا،این حجم از کودک رو مهد کودک هاعم ندارن مادر.

به طوری که الان حتی میتسوری هم شکر خدا دخترته،جلل خالق^^

فقط مونده کوشا ساعی بشه پسرت که اونم با استفاده از قدرت های مادرانه‌ات میشه انشالله...

بهرحال از اصل مطلب دور نشیم

یک سال پیرزن تر شدنت رو بهت تبریک میگم جیگرم^^

تو پیرزن جذابی هستی مانیا..فقط یکم...یکم..وقتی حرص میخوری جذاب تر میشی🤍

ننه هات من😔🍷

و..دوستت دارم مامانی:)

ممنون که یک سال دیگه کنار ساکوی غرغرو و بد عنقت موندی..قوی باش

برات فقطططط قوی بودن آرزو دارم ! قوی که باشی..بقیش حله:")

زمینی شدنت مبارک فرشته‌ی طلایی من.

+استرس دارم که پست خوب شده یا نه چون نه آهنگ تونستن آپلود کنم نه ویدیو چون پینترستم  نمیتونم برم..ولی عکسه خیلییی وایبتو میده حداقل اونو امیدوارم دوست داشته باشی:(

بازم تولدت مبارک مامی:(♡

++وقت اصلاح کردن چص دستی هامم متاسفانه ندارم چون باید پاشم برم خونه یکی مردم انقدر صدام زدن=-=