لونا،گل زخمیِ خندان من
اینجا سراسر پاییز است
درخت برگ های پیر و قدیمی اش را بر زمین میانداز
ابر با غضب پیش روی خورشید می ایستد و اخمی میکند
بوی خاک و نم مستم میکند
دختری با پاکت پرتقالی در دست از چهارراهها عبور میکند
پاییز است جان من
فصل دل کندن است
دل کندن از برگ هایی که روزی جانت بودند
دل کندن از گرمای خورشید
دل کندن از شهرت
و دل کندن از داشته هایت
اینجا اما همیشه پاییز است
با تو اما،شاید زمستان باشد.
سفید و سرد.نه ابری و نم دار.
و بله..کوتاهشون کردم:>
نمیدونم چطوری خیلی از دختر ها وقتی موهای بلندشون رو دارن قیچی میکنن غصه میخورن و افسردگی میگیرن
من که وقتی کار آرایشگر تموم شد موهامو دیدم آرایشگاه رو روی سرم گذاشته بودمxD
خدا میدونه چقدر خوشحال و راضی ام
با اینکه همه اطرافیانم میگفتن موی بلند بهت میاد و موهات خیلی قشنگن و کوتاهشون نکن،کار خودمو کردم:]😂
منتظرم زهرا فردا تو مدرسه خفم کنه.اون جزو کسانی بود که به شدت اصرار داشت موهامو کوتاه نکنمxD
تازه دلم میخواست از اینم کوتاهتر بشه یکم
اما مجوز مادر در همین حد بود فقط-
کاش بتونم همیشه همینقدری نگهشون دارم..
پ.ن:چخبرا؟حال احوال؟:>