میروی..آهسته آهسته میروی و خود ۹۰ روز دلتنگی،آشفتگی،خاطره،لبخند،اشک،شادی و غم را خواهی برد.

نمیدانم کدام نقاش بود که اینگونه عاشقت کرد که از فراغ دوری اش خزان شدی و خزانت را به دل هایمان هدیه دادی

نمیدانم از فرط دوری کدام یک از رهگذرانت این چنین زرد و نارنجی گشتی 

نمیدانم بوی باران هایت چه جادویی داشت که چشمان همه‌ی ما را مثل آسمان تر میکرد

یا برگ های خشکیده ات به کدامین جادو گرفتار بودند که این چنین با قلب هایمان بازی می‌کردند 

میروی،میروی و با خود روز هایی را میبری که رنگ تورا گرفته بودند

اهل گریه و شیون برای رد شده ها نیستم،پشتت آبی میریزم و آرزو میکنم ۳۶۵ روز دیگر که آمدی،هم تو به رهگذر روز های خزان بودنت برسی،و هم من تکه‌ای از روحم را به خود بدوزم

پاییز جان،خدانگهدارت زیبای خزان شده=)🍁

null

خب..پاییزم تموم شد رفت:")پاییزی که چه برای بعضیا دلگیر و چه برای بعضیا شیرین بود تموم شد و رفت..!

توی طولانی ترین شب سال براتون بهترین لحظه هارو آرزو میکنم

امشب یک دقیقه بیشتر بخندید،همو دوست داشته باشید و زندگی کنید!

یلداتون مبارک=")♡

****