سکوتت را بشکن،محض رضای خدا.
مگر نگفته بودم سکوتت پیکرم را از هم میپاشاند و استخوان هایم را منجمد میکند؟
دلیل سکوتت چیست؟بگو تا شاید در قلبم پادزهری بیابم یا بسازم.
دلیل اشک هایت چیست؟بگو که شاید کلماتی بسازم شیرین،برای هر شوری ای که از چشم هایت میچکد.
به من ایمان داشته باش
دنیایمان را رنگ میزنم
این بار نه آبی و نه سیاه و نه خاکستری
زرد خواهم کرد این دیواره های خاک گرفته را.
فقط سکوتت را بشکن،که نفسم مدت هاست در سینه یخ زده.
سکوتت را بشکن
نفسم را آزاد کن.
+اره بازم پست گذاشتم..ولی خب..آهنگه اونقدری قشنگ بود که تونست اینو تو ذهنم بیاره:')
+.and I Fucking miss everything
- Chomion
- سه شنبه ۱۰ خرداد ۰۱