تو پاییزمنی

روی قلبم سقوط میکنی و همه چیز نارنجی میشه

تو نارنجی منی

تندیت مثل آتیشی روی جسمم می‌خزه و منو خاکستر میکنه

تو خاکستر منی

داخل باغچه نوپای زندگیم می‌ریزی و گل هارو می‌خشکونی 

تو گل منی

داخل سیاره‌ام میکارمت و تو به چشم هام زیبایی میدی

تو زیبای منی

نگاهت میکنم و مردمک هام خونی میشن

تو خون منی

روی پوستم چکه میکنی و اشک هام رو روی زمین پهن میکنی

تو اشک منی

منو فرو میبری و من سقوط میکنم

تو سقوط منی

لحظه‌ی پایان رو با تو میبینم و پرنده میشیم

تو پرنده منی

تا خود ابر میریم و من با بارون روی گونه هات میشینم

تو بارون منی

روی تن تب دارم دراز میکشی و درد رو زنده میکنی

تو،درد منی‌.

منو میکشی و متولد میکنی.