از روزنه میان دو کوه سر به فلک کشیده خورشید سرک میکشد و پیدایش میشود.
نگاه داغش را به برف نوک قلهی تیز کوه میاندازد،نفسش را روی پوست لطیف برف میدمد و برف در دل سخت کوه ذوب میشود و شرمگین میشود از نگاه پر حرارت خورشید.
خورشید جلوتر میرود و به تن لخت و خشکیده درختان میرسد،اخمی میکند و میپرسد:شما را چه شده که این چنین سر به پایین انداخته اید و عریان هستید؟
درختان یکصدا با اندوه زمزمه کردند:زمستان آمد و پیراهن ما را کند و با باد های سردش مارا سر به زیر گرداند..
خورشید خنده ای کرد و پاسخ داد:پس آگاه باشید که دوران سرما و عریانی به سر رسیده زین پس مهر آفتاب و رحمت باران های بی وقفهی ابر های مهربان بر تن خستهی شما نازل گردیده و دست نوازش بر سرتان خواهد کشید!
سپس بار دیگر نفسش را به تن عریان و خشکیده درختان دمید؛شکوفه های کوچک سفید و صورتی رنگ لباسی برای تن شکسته درختان ساختند و آن ها را در آغوش گرفتند.
خورشید بعد از خداحافظی با درختان،نگاهی به زمین کرد.که سرد و خالی آرمیده بود به گونه ای که گویی هرگز محبت خورشید بر قلبش تابیده نشده است.
ابر ها را خبر کرد،ابر ها دست نوازش بر سر زمین کشیدند و خورشید بی وقفه و با مهر به آن تابید.
چندی نگذشت که زمین را معجزه ای شد و چمنزار های بی پایان و شد سبز،بنفشه های کوچک و شبدر های چهار برگ چتر حیات خود را بر قلب زمین پهن کردند.
خورشید به تردستی هایش نگاهی انداخت و لبخندی برکنج لبش خانه کرد،از خود راضی و خوشنود بود.
راهش را سمت جایی که از آن طلوع کرده بود کشیده و بلند بر کل دنیا فریاد زد:ای اهل زمین،زمستان بار سفر بسته و از میان روزنه دو کوه پر فرازتان به خانه باز گشته،دستی به دل هایتان بکشید که بهار چشم انتظار رویتان است
رخت شادی بر دل ها و خانه هایتان ببندید که شکوفه ها باز گشتند،بهار باز گشته!
خب اول اینکه چهارشنبه سوریتون مبارک(البته میدونِ جنگبیرون تبریک گفتن نداره ولی به هر حال.)
دوم اینکه قالب را بنگریدددد!بله،قالب عوض شد چون فصل عوض شد،قالب قبلی رو با شروع زمستون انتخاب کردم و با دیگه بلاخره یه خونه تکونی ای باید میکردم نه؟وایب بهار رو خواستم بده و امیدوارم بده.و مثل دفعه پیش هم کار دختر خوشگلم آنیماس*-*(زیر لب قربون صدقه اش میرود.)
سوم اینکه این متن بالا همین حالا داغه داغه از تنور ذهنم همین چند دقیقه پیش در اومد"-"گفتم یه چرت و پرتی بگم دیگه بلاخره برای شروع بهار"---"
چهارمم اینکه سه نفر دیگه بهم سفارش وایب(پاره شدن آزاد)دادن و اون سه نفرم،مینویسم براتون به زودیTT
پنجمم اینکه فکر نکنید از اومدن بهار دارم بشکن میزنم،نخیر آقا نخیرررر!من تا ابد ب زمستون وافادارم مگه میشه ب عشقم خیانت کنم؟اصن لذتی ک برف های زمستونی بهم میدن رو واقعا ب اون صورت شکوفه های بهاری نمیدن اما خب نمیشه با بهار قهرکرد که ن¿
شیشمم اینکه بیاید نظرتون رو راجع قالب بگید
و هفتم اینکهخیلی زر زدم میدونم بای.